از قتل اجمل نقشبندی در هلمند تا جاوید احمد در قندهار



بر اساس آمار سازمان های بین المللی دخیل در امر رسانه ئی، افغانستان به عنوان یکی از کشورهای قربانگاه برای خبرنگاران تبدیل گشته است. و این امر در سخنان مسولین رسانه های افغانی نیز هویدا گشته است.
قتل خبرنگاران توسط افراد ناشناس
قتل خبرنگاران توسط گروه های مسلح مخالف دولت
بازداشت خود سر خبرنگاران
ضرب و شتم خبرنگاران توسط نهادهای دولتی و غیر دولتی
عدم همکاری نیروهای امنیتی و برخا ایجاد مشکل توسط این نیروها
عدم همکاری مسولین ولایتی در ارائه اطلاع رسانی به مردم
و . . . چندین و چند مشکل دیگر که امروزه گریبان گیر خبرنگاران رسانه های مختلف افغانستان شده اند.
اما سوال اینجاست که این مشکلات از کجا نشات میگیرد؟
در این که رسانه های افغانستان توانسته اند رشد خوب و قابل ملاحظه ئی را پشت سر بگذرانند شکی نیست اما این رشد عموما تنها در بحث کمیت بوده است و در بحث کیفیت هنوز هم با مشکلات بی شماری روبرو هستند.
حال چرا دولت و دیگر نهاد ها با خبرنگاران همکاری لازم را ندارند؟
چنانچه اکثر رسانه ها فعالیت تجاری دارند و با تئوری های رسانه ئی نیز آشنایی کاملی ندارند تمام حرکات و سکنات با وجه تجاری دیده می شود، اگر رسانه ئی حرکتی مثبتی روی دست گیرد مردم علی الرغم دید مثبت به این حرکت، آنرا بیش از آنکه به نفع خویش و منافع ملی پندارند به نفع در آمد زایی رسانه می دانند،
از سوی دیگر رسانه های کشور به جای اینکه خط مشی حرکتی خویش را با مراجعه به مردم دریابند بدون در نظر داشت مشکلات، چالش ها و خواست های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مردم آنچه را خویش درست می پندارند سر لوحه چشم انداز های شان قرار میدهند که باعث عدم اعتماد مردم به رسانه ها گشته است، از سوی دیگر تقلید کورکورانه از رسانه های بین المللی که بر بیناد اهداف از پیش تعیین شده در حرکت هستند و برخا این سوژه فرافکنی ها نیز تلاشی است برای از بین بردن سوژه های اصلی و خنثی ساختن این گونه مسائل باعث گشته است مردم اعتماد کافی به یک رسانه به عنوان حاملی منافع مردم یا همان اصطلاح من " چشم مردم " ندارند.
حال با در نظر داشت این مسائل چرا دولت و دولتی ها با رسانه ها مشکل دارند؟
در این که رسانه ها با هر نگرشی باید دولت را نقد کنند شکی نیست اما این نقد باید کاملا سالم و با ارائه راهکار های مناسب بیرون رفت از مشکلات وچالش ها باشد، متاسفانه در رسانه های افغانستان واژه نقد چنین جا افتاده است که هر هنگامی که می خواهیم مشکلی را از نهاد های دولتی مورد بحث قرار دهیم باید اصلا دست آوردهای مثبت دیده نشود و زمین زمان شهادت دهند که فلان حرکت، غلطی بوده است از روی عمد، بدون توجیه و بدون اینکه در سرانجام بحث، راهکار مناسب و نتیجه گیری درست پدید آید.
از جانب دیگر نکته ئی که در مباحث و میز گردهای رسانه ها به صورت اشتباه نهادینه شده این است که حتما باید در برنامه یک میهمان دولتی باشد و چندین مخالف غیر دولتی و بحث هم باید با سر و صداها و انتقاد های بیجا، شخصی، سمتی، گروهی و مذهبی همراه شود و نهایتا مخاطب نظاره گر جار جنجال هایی باشد که سر انجام نی تنها هیچ گرهی از کاری نگشوده بلکه گرهی دیگر نیز افزوده است و کشور را در بحران سیاسی بیشتر غرق کرده است.
حال اینکه باید هم دولت هم گروهای مخالف دولت، باید نقد شوند اما این انتقادها باید زیر مجموعه منافعی قرار داشته باشد که اصطلاحا به آن منافع ملی گفته میشود، همزمان با آن هنگامی که یک حرکت مطالعه می شود این مطالعه، تحقیق و انتقاد باید همراه باشد با ارائه راهکار مناسب برای بهتر شدن آن، نی اینکه این حرکت کاملا اشتباه است . . . پس کدام حرکت درست است هیچ کس نمیداند. . . !
در این میان تنها کسی که قربانی و دست خوش این ناهنجاری ها می شود خبرنگاری است که پایش از زمین کنده است و دست هایش از آسمان . . .
در این گیر و دار چه کسی مقصر است؟ رسانه یا دولت ؟
رسانه ئی که درست اعتماد دولت و مردم را به عنوان حامی منافع ملی جلب نکرده ؟ یا دولتی که ظرفیت انتقاد های درست و یا نا درست رسانه ها را ندارد؟
این بحث ادامه دارد نظرات و انتقاد های شما نسبت به این نوشته بسیار برای من محترم و قابل ارزش است